۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

...حكايت باراني بي امان است
اين گونه كه من
دوستت مي دارم.

شوريده وار و پريشان باريدن
بر خزه ها و خيزاب ها
به بيراهه ها و راهها تاختن

بي تاب بي قرار
دريايي جستن
و به سنگ چين باغ بسته دري سر نهادن
و تو را به ياد آوردن
چون خوني در دل
كه همواره فراموش مي شود.

حكايت باراني بي قرار است
اين گونه كه من
دوستت مي دارم.

*رفتار تشنگی/شمس لنگرودي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر