۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه

داشتم يك نگاه مي انداختم/پيشنهادش"حديث آرزومندي" بود/ياد "مهربان" و "عاقل" افتادم /كه هيچكدامش نبودم/گفته بودم/نشنيدي/كار من شنيدن نبود اما
/از خودم مي پرسم : چرا اينهمه دل تنگ!
نقره اي ماه كه روي صورتم مي افتد/دري باز مي شود نوري بياورد انگار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر